حسن یزدانی – کارشناس فرهنگی

  • دایی  بشنفتُم شو چله به عنوان میراث نا ملموس ، مین یونسکو ، ثبت جهانی هابیه
  • اَریی ، البت شو چله یا هِمون ،یلدا ِشراکتی مین ایران و افغانستان ثبت جهانی هابیه
  • هنگن ،این چله یا شو یلدا خیلی رسم قشنگی هسته .
  • هون دایی ؟ جونُم بهت بگه ، اولا یلدا یعنیم نور و روشنادی ، که بعد از این شو تاریک ، از راه هرسه ، دویومن : ما دو تا چله داریم ، چله ء خوردو ، چلهء کِلُن ،
  • دو تا ؟؟ !! نععع ؟  من هنندانستُم …
  • اریی اغلب فکر هُنکنن ، چله فقط همون شو اول دی ماهه . 
  • –          خب این دو تا چله وا هم چه فرخی هنکنه ؟
  • چلهء کلون چهل شُبانه روزه که از اول دی شروع همباشه تا ده بهمن .
  • پس یعنیم ما چهل شو چله داریم ؟  
  • نه دایی ، تو چنقذه شوتی … شو چله همون یک شبه آخر پاییزه .
  • حالیم هابه …چله خوردو کی همباشه ؟
  • چله خوردو ، از دهم بهمن شروع همباشه  تا ۳۰ بهمن که ۱۰ روز اولشه بهش هنگن ((  اَهمن )) و ده روز دویمه هنگن(( بهمن ))
  • پس چله خُوردو ۲۰ روزه ؟ … هان حالا بفهمی یوم . خب اونوقت مین این شو چله کلُن  چه رسم و رسوماتی هسته ؟  
  • از سر شو ، جمع هنبی ین خانه پی یر مارا و کلونترا ،  زیر کرسی داغ همشستن و به اوسنه های ننه کلون و بابا کلون گوش هنکردن ،  یا  واسه گشایش کار فال حافظ  هنگتن ، ی وقت  اگه خویار، برار ،  هم قهر بی ین به این بهانه آشتی هنکردن
  • چنقذه عالی ، خب … ؟
  • رو کرسی هم یک  مجمع بزرگ همبشتن که مینش سنجد ، بلبلی ، کِشته ، حلوا کنجد ، انار و هندویانه ، نون کاک ، تفتون و خوردنی های دگه ب ، یک چراغ گرد سوز هم بالا کرسی هنبشتن که روشنادی خانه به
  • تلبیزیون هم نوگاه هنکردن ؟
  • نه دایی هنگُم گردسوز روشن هنکردن تو هنگی  تله بیزیون ؟!! …
  • چقدم خوب ب مردم از حال همدگه خبر داشتن ، الهون که همه سرشون یا مین موبایله یا مین تله بیزیون ،
  • اریی مثل قمار بازی که یکهو ملتفت همباشه کل وقتشه مفت و مجانی از دست هادیه  .
  • اریی چه روزای خوبی ب..
  • تازه نه اینکه اون وقتا برف هم زیاد همیامه ، ی رسم خوب دگه هم داشتیم بنام برفو ، که بهانه ای ب واسه رفت و آمد .
  • اون چه جوری ب ؟  
  • وقتایی که برف همیامه ، مین یک کاغذی هنوشتن : ((  برف آمد برفو برشما ، قاصدی فرستادیم بهر شما ، گر گرفتیدش کنید رویش سیاه ، نگرفتیدش مهمانیم پنجشنبه برشما ))  و این نامه را به یک وچه هندایین که بوبره خانه یکی از آشناها تحویل هادنه ، ولی به محض اینکه نامه را تحویل هادا واهاس ، زودی  فرار کنه ، اگر موفق هابه ، کسی که نامه را بگته ، واهاس ، پنجشنبه مهمانی هادنه .
  • اما اگه صاحب خانه هفهمی ، چوطو ؟  
  • اگر ملتفت هنبه که این نامه واسه برفو هسته ، زودی ، صاحب خانه ، دست قاصدِ هنگت و  و ا زغال روشه سیاه هنکرد
  • آخ جون … اونوقت لابد ، همون کسی که نامه برفو برفسته ب ،  مجبور هنبه مهمانی هادنه ؟
  • اریی و چه رسم قشنگی ب .
  • حالا برفو به کنار ،  کاشکی یک برفی بیایه که لابد مردم از خشکسالی  رد هاباشن
  • اریی واهاس دعا کنیم که لابد برف  و بارونی بیایه ، چون امسال وضع آب خیلی خرابه . حالا تو بگو مسئولین هخان وا این کم آبی و خشکسالی چوکار کنن  ؟
  • هنندانُم . ولی حالا که مسئولین کارای مهمتری دارن !!! بهتر اینه که مردم بیشتر مراعات کنن .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *