مژده مهدویان گوینده و مجری شاهرودی بعنوان برگزیده بخش ویژه شهید سلیمانی در مسابقات بین المللی ستاره های صحنه معرفی شد.

به گزارش خبرنگار ندای شاهوار جوان پنجمین جشنواره بین‌المللی ستاره های صحنه در تالار خیام دانشگاه ولیعصر (عج‌)رفسنجان با حضور مجریان، هنرمندان و بازیگران مطرح کشوری برگزار شد.

در این جشنواره مژده مهدویان در رقایت با ده ها مجری و گوینده از سراسر کشور توانست با اجرای مسلط و خلاقانه حائزرتبه برتر گردد.

گفتنی است پنجمین دوره جشنواره بین‌المللی ستاره‌های صحنه، همراه با اجراهای مردمی از ۲۹ تا ۳۱ تیرماه جاری در رفسنجان و سرچشمه برگزار شد.

متن اجرای مژده مهدیان که در رابطه با شهید رضا نادری یکی از شهدای شاخص شهرستان شاهرود بود به شرح زیر است:

هنگامهٔ آتش و خون، طوفان سواران مجنون

آن جاده‌های پر از گرد، آیا فراموشمان شد؟!

مردان سبز علمدار، آن حمله‌های علی وار

یک جبهه سر تا به سر مرد، آیا فراموشمان شد؟

انگار همین ایام بود ، روزهای گرم مرداد

 قطعنامه ۵۹۸ پذیرفته شد و همه فکر کردند قصه تمام شده ولی قصه تمام نشده بود انگار حادثه پشت در بود یک اتفاق تلخ که اگه نبودند مردان این سرزمین شاید اثری از ایران نبود. آن روز مردانه ایستادند کسانی که قهرمان بودند و تا ابد قهرمان ماندند.

من مژده مهدویان از شهری آمده ام که بیش از هزار قهرمان را فدای ایران کرده. قهرمانانی که انگار برای دیروز نبودند و آینه ای از آینده در سینه داشتند.

منافقین با سرعت به سمت پایتخت در حرکت بودند، درست در تنگه چهارزبر ۳۰ کیلومتری کرمانشاه نخستین یگانی که وارد نبرد شد تیپ قائم بود.

قهرمان داستان من در سپیده دم ۵ مردادماه ؛  فقط ۱۲۰۰ متر با لشکر ۵۴ هزارنفره دشمن فاصله داشت. رضا تنها با یک آرپی جی خرمنی از آتش ساخت، کوهی از عدوات جنگی دشمن را نابود کرد ، جاده مسدود شد و منافقین زمین گیر شدند آنها خیال می کردند با لشکری از ادوات نظامی مواجهند.

چه کسی ایستاد؟ آنکه ایستاد تیپ قائم بود این کلام حضرت آقاست و من هم بگویم رضا نادری علمدار تیپ قائم بود

نباید احدی از مقابل تنگه عبور کند حتی برای چند ثانیه  ، تا زمانی که من نفس میکشم نمی توانید عبور کنید

این ذکر نفس های رضا (حسین فهمیده ی عملیات مرصاد) در تنگه چهارزبر بود

در آتش باران مرصاد کسی جرات نمی کرد سرش را بلند کند اما رضا آنقدر ایستاد تا تیری از کوردلان پهلویش را درید و با دوبال سیمرغ روحش به سوی معبود پرید.

اما پایان داستان رضا این نبود و در مرصاد تمام نشد.

شهید نادری برای دوران بعد از خود هم دغدغه داشت

آنگونه روی سنگ قبر خود می نویسد ای برادر به کجا میروی کمی درنگ کن آیا با کمی  گریه و خواندن یک فاتحه بر مزار من و امثال من مسئولیتی که با رفتن خود بر دوش تو گذاشتیم فراموش خواهی کرد یا نه ما نظاره گر خواهیم بود که تو با این مسئولیت سنگین چه خواهی کرد؟

اینگونه بود که قهرمان شهرمن برای تاریخ جاوادنه گشت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *